روز چهارم نمایشگاه هم به خوبی گذشت.
شنبه قرار گذاشتم با یکی از فالورهای اینستاگرامی و دیدار اتفاقی یکی از کادر اجرایی نمایشگاه که اونم از اتفاق از فالورها بود صورت گرفت.خوب میتونم بگم که نتونستم با هیچکدوم ارتباط بگیرم و روابطی شکل نگرفت.
بعد اون دیدار رفتم غرفه یکی از دوستان حوزه آی تی و بعد چندسال دیدار تازه کردیم و خوب اینجا روابط خوبی شکل گرفت اشنایی با دو نفر دیکه و بعدم اینکه دوست قدیمی و رفیق شفیق از اعتبارش برای اینکه من شاغل بشم مایه گذاشت.
منو برداشت برد غرفه یکی از دوستانش و گفت دوست من اینقدر بلده و نیرو نمیخواین؟
خلاصه جوری همه غرفه هارو سر زدم و برای کار سوال کردم.ک تنها جایی ک نرفتم رزومه بدم و حرف بزنم برای کار جلوی اطلاعات نمایشگاه و نیروی خدماتی و کیوسک پلیس بود.یکم رهاتر میشدم از اونحاهام سردر میاوردم
بعد از اونم رفتم همایش و در نهایت بعد تموم شدن همایش رفتم جلوی مدیر یکی از شرکت ها و به طور مستقیم براش توضیح دادم من به راهنمایی شما نیاز دارم ازتون میخوام مشاوره بگیرم و اینا که یهو گفت رزومه بفرستید به فلان شماره ^__^
و در نهایت عصر هم رفتم غرقه یکی از دوستان قدیمی دانشکاه و کمی صحبت کردیم و همه چیز عالی پیش رفت و در نهایت شب رسیدم خونه و حس کردم دیگه مدیون خودم نیستم!
چون نهایت تلاشم رو انجام دادم.تا ببینیم نتیجه چی میشه.
یکی ,نهایت ,کار ,غرفه ,نمایشگاه ,دادم ,یکی از ,در نهایت ,بگیرم و ,غرفه یکی ,کردیم و
درباره این سایت